باصدای بلند خندیدیم
نام ما را گذاشتند با جنبه
بی آنکه بدانند
خندیدیم تا کسی
صدای شکسته شدن قلبمان را نشنود!!!
الگوی شجاعت و ادب، اکبر
در دانه فاطمی نسب، اکبر
فرزند یقین ز نسل ایمان بود
پرورده دامن کریمان بود
آن یوسف حسن،ماه کنعانی
در خلق و خصال،احمد ثانی
آن شاهد بزم،سرو قامت بود
دریا دل و کوه استقامت بود
آن دم که لباس رزم میپوشید
از کوثر عشق،جرعه مینوشید
از فرط عطش فتاده بود از تاب
گردید ز دست جد خود سیراب
در راه خدا ذبیح دین گردید
بر حلقه عاشقان نگین گردید
داغش کمر حسین را بشکست
با خون سرش حنای خونین بست
دیباچه داستان حق،اکبر
قربانی آستان حق،اکبر
ولادت سرخترین گل گلستان محمدی، دردانه آقامون حسین(ع)
حضرت علی اکبر(ع)
و روز جوان بر شما مبارک
پی نگاشت: خدایا به حق حضرت علی اکبر(ع) و به حرمت او، جوانان را دریاب...
خدایا جوانان ما را به نور علی اکبر(ع) منور و به معرفت او آشنا کن...
خدایا حاجات دل دوستای جوونم رو در این روز عزیزمستجاب کن...
دغدغه هایم را مگیر از من
که من به همین دغدغه ها دلخوشم
در این دنیای بی رحم
که از آدم های این شهر دلگیرم
که از خود نیز دلگیرم
مرا با خود بگذار
و مرا از خود برهان
چون خود نیز
خود نیستم
تو را در خود و خود را در تو می بینم...
تــارا
خدایا، حکمت قدم هایی را که برایم بر می داری بر من آشکار کن، تا درهایی را که به سویم می گشایی، ندانسته نبندمو درهایی که به رویم می بندی ، به اصرار نگشایم
خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را
مبادا جا بمانم از قطار موهبت هایت
خداوندا مرا مگذار تنها لحظه ای حتی . . .
.
خدایا
در ۲ راهی زندگی ام
تابلوی راهت را محکم قرار بده
نکند که با نسیمی راهم را کج کنم
خداوندا..
مگذار آنچه راکه حق می دانم؛
به خاطر آنچه که بد میدانند،کتمان کنم..
دل نوشت: گاهی وقتا از لطف و حکمتت غافلم، خدایا به من نشان ده حکمتت را تا بی توجه از کنارت نگذرم.
ایــام نشـاط و شـور امـت آمــد
هنگام سرور و اخذ حاجت آمد
روز سـه و چهــار و پنج مــاه شعبــــان
از جـانـب حـق سـه پیـک رحمـت آمــــــدمیلاد حسین است و اباالفضل و علی
یعنـی کــــه سـه منشـاء سعــادت آمــدآن ماه که ماه حاجتش میخواننــد
ما بیـن دو خـورشیـد امـامـت آمدنـــور ابـــدی و ازلـــی میـــآیـــــد
بــر عـالــم ایجاد ولی میــــآیــــــدمجموعه حسن و عشق وایثار و کرم
یعنــی کــه حسیــن بــن علــــی میـآیـــد
میـلاد با سعــادت
سومین امام معصوم ، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) ، سرور آزادگان جهان
حضرت ابوالفضل العباس (ع)، سمبل مقاومت و وفاداری در راه آرمان مقدس جهاد فی سبیل الله و فداکاری و جانبازی در صحرای کربلا
زینت عبادت کنندگان و سرور نیایشگران، معصوم چهارم حضرت امام علی بن الحسین(ع)
بر شیعیان جهان مبارک باد
✿✿ ✿✿ ✿✿ ✿✿ ✿✿ ✿✿ ✿✿ ✿✿
آقا جان!... میدانی که چقدر آواره ام، دستمو بگـــــیر... غریبم، گم شده ام دستمو بگیر...
آقا عباس!... تشنه ام، جرعــــه ای آب به من بنوشـــان...
یا سیدالساجدین!... سر به کویت دارم منو دریـــاب...
باد آورده را باد میبرد قبول....
دلم را که باد نیاورده بود.
مانند شیشه شکستنـــــم آسان بـــود . . .
ولی دیگـــر به مــن دست نزن این بار زخمی ات خواهم کرد!
- ـ - ـ - ـ - ـ - ـ - ـ - ـ - ـ - ـ - ـ - ـ - ـ - ـ - ـ - ـ - ـ - ـ - ـ - ـ - ـ - ـ - ـ - ـ - ـ
شهید چمران:
خدایا! مرا ببرـ
خسته شده ام-
قلب شکسته ام قابل التیام نیست...
× × × × ×
خداوندا مرا فقیری بی نیاز گردان تا زیبایی های مادی چیزی از عظمت تو در نظرم نکاهد.
امروز سالروز شهادت مردیست که اندیشه اش، سخنانش و نوشته هایش، در بند زمان و مکان نبود بلکه اگر روزها، ماه ها، و حتی سالیان دراز نیز بگذرد، سخنانش به روز است و راهنمای رفتار و کردار و اخلاقیات بشریت است.
او رفت و سخنانش چراغ زندگی ماست
تسلیت...
سالروز بعثت پیامبر اعظم (ص)
منادی توحید
و
پیام آور صلح و دوستی
مبارک باد
در افق روشن وحی
سالروز شهادت حضرت امام موسی کاظم(ع)، باب الحوائج،
خدمت تمامی شیعیان آن حضرت تسلیت باد.
سخنانی از موسى بن جعفر ( ع ):
۱- کوشش کنید اوقات شبانه روزى خود را به چهار بخش قسمت کنید: بخشى براى نیایش با خدا بخشى دیگر براى تاءمین معاش و زندگى ، بخش سوم براى معاشرت با برادران دینى که مورد اعتماد شما هستند و مى توانند لغزشهاى شما را یاد آورند و در باطن خیرخواه شما مى باشند، و بخش چهارم براى پرداختن به تفریحات سالم و لذات مشروع ، شما در پرتو این برنامه مى توانید وظایف خود را در سه مورد دیگر نیز بخوبى انجام دهید.
۲- هرگز با خود از فقر سخن نگویید، و به عمر طولانى نیندیشید زیرا هر کس خود را فقیر پندارد یا در فکر فقر در آینده باشد بخل مى ورزد، و هر کس به عمر طولانى بیندیشد آزمند مى شود. در زندگى دنیا از لذتهاى حلال و آنچه به آبروى شما لطمه نمى زند و اسراف شمرده نمى شود، بهره مند شوید و از این راه به انجام وظایف دینى کمک بگیرید، زیرا: هر کس که دنیاى خود را به خاطر دین ، یا دین را به خاطر دنیا ترک نماید از ما نیست .
۳- خود را از غضب خدا حفظ کن و سخن حق را بى پروا بگو هر چند نابودى تو در آن باشد. امّا بدان که حق موجب نابودى نیست بلکه نجات دهنده است . باطل را همواره رها کن . هر چند نجات تو در آن باشد و هرگز باطل نجات بخش نیست ، بالاخره سبب نابودى است .
۴- دانشمند را بخاطر علمش بزرگ بدار و از مجادله با او بپرهیز، و نادان را بخاطر نادانیش کوچک دار، ولى طردش نکن بلکه او را نزدیک بخوان و به او دانش بیاموز.
یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید:
: چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟
- دلیلشو نمیدونم …اما واقعأ ”دوست دارم“
: تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی… پس چطور دوستم داری؟
چطور میتونی بگی عاشقمی؟
- من جدا”دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم.
: ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی
- باشه.. باشه!!! میگم… چون تو خوشگلی،
صدات گرم و خواستنیه،
همیشه بهم اهمیت میدی،
دوست داشتنی هستی،
با ملاحظه هستی،
بخاطر لبخندت،
دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد؛
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت.
پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون:
عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟
نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم.
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی،
پس منم نمیتونم دوست داشته باشم.
گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم،
اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم.
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره
عشق دلیل میخواد؟
نه!معلومه که نه!!
پس من هنوز هم عاشقتم!
عشق واقعی هیچوقت نمی میره.
این هوس است که کمتر و کمتر میشه و از بین میره.
عشق خام و ناقص میگه: ”من دوسِت دارم چون بهت نیاز دارم“
ولی عشق کامل و پخته میگه: ”بهت نیاز دارم چون دوسِت دارم“
“سرنوشت تعیین میکنه که چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما قلب
حکم می کنه که چه شخصی در قلبت بمونه. “
کاش اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه "حالت چطوره؟"
و تو جواب میدی "خوبم!"،
کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه:
"میدونم خوب نیستی..."
من اون شخصو تو زندگیم دارم،... اون حتی با اس ام اس هم که حالمو می پرسه، اگه خوب نباشم می فهمه و دلداریم میده...
دوستی که مدت زیادی نیست می شناسمش، اون همیشه با حرفاش میشه مایۀ آرامشم و دیدنش و در کنارش بودن، چنان انرژی مثبتی بهم میده که قابل وصف نیست....
دوست خوبم، مهربونم، خیلی دوستت دارم، برای همیشه باش...
تو اگر می دانستی
که چه زخمی دارد
خنجر از دست عزیزان خوردن
از من خسته نمی پرسیدی
آه! ای مرد، چرا تنهایی؟
کاظم بهمنی
جملگی در حکم سه پروانهایم
من یافتم معنای عشق
من سوختم در سوز عشق آری آری این بود معنای عشق ... |
|
|
« قرآن می خوانند. خواندن ِ با حال، خواندن ِ با عشق ، خواندن ِ با اشک. روز سوم اعتکاف است . روز اول و دوم اگر اعتکاف را باطل می کردی ، فقط باطل می کردی . اما روز سوم نباید . حرام است . و باطن این حکم را که بنگری ، می بینی صاحب خانه به زور نگهت داشته است . دو روز اگر توی خانه اش ماندی و زار زدی ، روز سوم مال خود ِ اویی . عشق بازیِ روز سوم چیز دیگری است . افتاده ای توی بغل معشوق . چه کار می کنی ؟ گریه...گریه...گریه... . او می گوید ، او حرف می زند، یک بار با کلمات ِ کهف، یک بار با یس ، یک بار با صافات و... همین طور حرف هایش را گوش می دهی و زمزمه می کنی و اشک می ریزی . معنای این کلمات مَستت می کند .
قرآن که تمام می شود ، یک بغض عجیبی گلوی همه را می گیرد...»
برشی از کتاب «آل معشوق» نوشتۀ محمد صادق کریمی
کریمی در مقدمهٔ کتابش هم نوشته است: «رفیق ما هر سال یک میهمانیِ باشکوه راه میاندازد. بریز و بپاشی است که نگو! ما هم چند باری رفتهایم و حالَش را بردهایم.
بَس که زیبا بود گفتم بگذار از آن، وَصفُ الْعِیشی کنم که نصفُ الْعِیشی باشد برای شما...»
اعتکاف!....
همیشه از این کلمه خیلی خوشم میومد، اُبُهتی داره این کلمه، قداستشو حس می کنی حتی اگه تا بحال در اعتکاف نبوده باشی.
سه روز راز و نیاز با خدای خودت، سه روز فقط خودتی و خدات، و اعمالت، اینجا دیگر نمی توانی ریا کنی، نقاب به چهره بزنی و دروغ بگی.... خدات خوب می دونه تو کیستی و حالا وقتشه که خودتو پاک کنی از هر چی تا بحال آلوده ات کرده، فقط سه روز فرصت داری تا پاک شوی، رستگار شوی،... و بعد آرامش و تولدی دوباره، آخر روز سوم رها و سبک از هر گناهی، قدم می گذاری به این دنیای پر هیاهو، ولی از همین الان حس می کنی ظرفیتت بیشتر شده، ظرفیت تحمل و ناملایمات زندگیت، در عین حال پاکیت شکننده ترت کرده، حال باید بیشتر مراقب باشی نغلزی، از همین قدم اول با خودت عهد می کنی آدم دیگری شوی، آدم شوی... آدمی به تمام معنا....
پی نگاشت: خیلی آرزو دارم این حسو تجربه کنم... اما مث اینکه توفیقش نصیبم نمیشه،.......
امشب کعبه نور باران است، آسمان ستاره باران است، گویی بهشت اینجاست امشب،... آب و جارو کنید فرشتگان، کعبه را، گلاب پاشی کنید، آذین ببندید، چراغانی کنید، به زودی دیوار کعبه شکافته شده فاطمه بنت اسد به درون خانه دعوت می شود و چهار بانوی بهشتی از این بانوی برگزیده پذیرایی می کنند.... به زودی در اندرون کعبه کودکی از جنس بهشت متولد می شود.... درون جامه ای بهشتی پیچیده شده و به آغوش مادرش سپرده می شود.... هاتفى ندا برمی آورد: اى فاطمه نام او را على بگذار......
و این کودک می شود مردی از برگزیدگان جهان... می شود یاور خاتم الانبیاء محمد (ص)... می شود همسر بزرگ بانوی اسلام فاطمه (س)... می شود پدر امامانمان... می شود امام اول شیعیان... می شود پدر یتیمان... می شود غمخوار فقیران... می شود مظهر عدالت... اسوۀ جوانمردی... الگوی شهامت...
ولادت مولی الموحدین امیرالمومنین، مولود کعبه،
حیدر کرّار، اسد الله الغالب،علی بن ابیطالب(ع)،
تبریک و تهنیت باد.
نازد به خودش خدا که حیدر دارد
دریای فضایلی مطهر دارد
همتای علی نخواهد آمد به جهان
صد بار اگر کعبه ترک بر دارد
سخنی با پدرم: پدرم سالها زحمت کشیدی، عرق ریختی، دویدی، تا ما آنچه که میخواهی داشته باشیم، از همه چیزت گذشتی به خاطر ما،... سالها تلاش کردی برای بهبودم، روزه گرفتی، عبادت کردی، نماز شب خواندی و تا اسم سفر مکّه آمد گفتی مکـّـــۀ من این دخترم است، حال که چند سالی ست که در اثر تصادف گوشۀ خانه مانده ای، و هنوز هم غصۀ ما را می خوری و چشم به راهی و خود خوری میکنی، هنوز نتوانسته ام گوشه ای از زحمتت، مهرت و .... را جبران کنم... دستانت را می بوسم....
دعــــا نوشت: خــــدایا توفیق جبران گوشه ای از زحمات پدر و مادرم را بده.....
این کودک نازنین امیر دلهاست
او باب مراد است و جواد ابن الرضاست
از آمدن او به محمد سوگند
خوشحال تر از امام هشتم زهراست
نمای عمومی حرمین شریفین کاظمین - یک روز قبل از افتتاح گنبد جدید
گنبد مطهر امام جواد(ع) لحظاتی قبل از پرده برداری
لحظه باشکوه پرده برداری از گنبد جدید حرم امام جواد(ع) و شادی و شعف حاضران
خسته ام!
خسته از این راه، از این جاده
این راه به کجا می رود؟
این جاده راه به کجا دارد؟
کاش می دانستم
ته این جاده کجاست؟
نفسم گیر افتاده است در حجم تنم
تـَوان پاهایم را از دست داده ام
گویی در حصاری گیر افتاده ام
اما چه کنم
باید بروم...
هوا گرم است
من عطش دارم
تشنه ام
تشنۀ جرعه ای آب
که گلو تازه کنم
اما مانده ام
بغض گلویم را چه کنم؟
اشک چشمانم را چه کنم؟
دیگر تاب ندارم
چه سخت و ناممکن شده است
ادامۀ این راه،
ای کاش دستی بود
آغوشی بود که مرا در خود میکشید و
با خود می برد
به سوی نور، به سوی ابد
و نمی ماند ردپایی از من.....
تــــــارا
بگویم و بدانـی ...
یا ... نگویم و ندانـی ...
فاصله دورت نمی کند ...!
در خوب ترین جای جهان جا داری ...
جایـے که دست هیچ کسـی به تو نمـی رسد،
دلــــــــــــــم.....!!!
پی نگاشت: به یــــاد دوستی که امروز دلش بـارانی بود..... ای کاش می توانستم مرحــــمی باشم برای دلش!