برگــــــ برگــــــِ دفتــر زندگــی مــن

برگــــــ برگــــــِ دفتــر زندگــی مــن

قصـه نیستم تا بـگــویی
نغمه نیستم تا بخـوانی
صدا نیستم که بشـنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی...

˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜

خسته ام!
خسته از این راه، از این جاده
این راه به کجا می رود؟
این جاده راه به کجا دارد؟
کاش می دانستم
ته این جاده کجاست؟
نفسم گیر افتاده است در حجم تنم
تـَوان پاهایم را از دست داده ام
گویی در حصاری گیر افتاده ام
اما چه کنم
باید بروم...
هوا گرم است
من عطش دارم
تشنه ام
تشنۀ جرعه ای آب
که گلو تازه کنم
اما مانده ام
بغض گلویم را چه کنم؟
اشک چشمانم را چه کنم؟
دیگر تاب ندارم
چه سخت و ناممکن شده است
ادامۀ این راه،
ای کاش دستی بود
آغوشی بود که مرا در خود میکشید و
با خود می برد
به سوی نور، به سوی ابد
و نمی ماند ردپایی از من.....


˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

لیوان آبت را زمین بگذار

جمعه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۰۰ ب.ظ

استادی درشروع کلاس درس، لیوانی پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید: 
به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ 
شاگردان جواب دادند: 
50 گرم ، 100 گرم ، 150 گرم 
استاد گفت: 
من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقا“ وزنش چقدراست. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ 
شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی افتد. 
استاد پرسید: 
خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می افتد؟ 
یکی از شاگردان گفت: دست تان کم کم درد میگیرد.. 
حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟ 
شاگرد دیگری گفت: دست تان بی حس می شود. عضلات به شدت تحت فشار قرار میگیرند و فلج می شوند. و مطمئنا“ کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند. 
استاد گفت: خیلی خوب است. ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییرکرده است؟ 
شاگردان جواب دادند: نه 
پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود؟ درعوض من چه باید بکنم؟ 
شاگردان گیج شدند. یکی از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید. 
استاد گفت: دقیقا“ مشکلات زندگی هم مثل همین است. 
اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید. 
اشکالی ندارد. اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد. 
اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود. 
فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است. اما مهم تر آن است که درپایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید. 
به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرند، هر روز صبح سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هرمسئله و چالشی که برایتان پیش می آید، برآیید! 

"" دوست من، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذاری 
زندگی همین است! مشکلات رو رها کن هر چی بهشون بیشتر فکر کنی بیشتر بزرگشون میکنی . ""



۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۳:۰۰
تـــ ـارا

روز مادر...

چهارشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۲:۱۴ ق.ظ

در کنار نام پاک فاطمه جا نماز عشق را وا می کنم

دست حاجت را به عشق فاطمه رو به سوی نور بالا می کنم

با قسم بر آبروی حضرتش آرزویت را تمنا میکنم

از برای یمن روزت ای عزیز فرش یاس تا عرش برپا می کنم


روز ولادت بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا(س)

و روز گرامیداشت مقام مادران و زنان فاطمی مبارک

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۲:۱۴
تـــ ـارا

ماهی دگر...

دوشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۴۴ ق.ظ


یک ماه از سال جدید هم گذشت، یک ماه دیگر از عمرمان، از مجالی برای زندگی، گویی همین دیروز بود کنار سفره هفت سین سال را نو کردیم و از خدا سالی پربرکت خواستیم، چه زود گذشت این روزها... روزها از پی هم چه باشتاب میگذرد... چه ساده میگذریم از کنار این روزها و لحظات، لحظه لحظه های زندگیمان را چه راحت از دست میدهیم، روزهای تلخ، روزهای شیرین، روزهایی تاریک و غمین، و روزهای سپیدمان یکی پس از دیگری میگذرند، اما مهم نیست که چگونه گذشته است، مهم آن است که چه یادگرفته ایم و چه در توشه مان میگذاریم برای گذران زندگیمان، برای ماههای پیش رویمان، برای آینده، و این مجال باقیمانده از عمرمان بهتر و پربارتر سپری کنیم...
واین محقق نمی شود جز یاری جستن از خدا، که یاری دهد ما را در بکار بستن توشه تجربیاتمان... باید از خدا بخواهیم در هیچ کجای این زندگی، و این روزها و شبها ما را بحال خود نگذارد... باید سعی کنیم در مسیر زندگی لغزش هایمان کمتر و کمتر از پیش شود


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۰:۴۴
تـــ ـارا