برگــــــ برگــــــِ دفتــر زندگــی مــن

برگــــــ برگــــــِ دفتــر زندگــی مــن

قصـه نیستم تا بـگــویی
نغمه نیستم تا بخـوانی
صدا نیستم که بشـنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی...

˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜

خسته ام!
خسته از این راه، از این جاده
این راه به کجا می رود؟
این جاده راه به کجا دارد؟
کاش می دانستم
ته این جاده کجاست؟
نفسم گیر افتاده است در حجم تنم
تـَوان پاهایم را از دست داده ام
گویی در حصاری گیر افتاده ام
اما چه کنم
باید بروم...
هوا گرم است
من عطش دارم
تشنه ام
تشنۀ جرعه ای آب
که گلو تازه کنم
اما مانده ام
بغض گلویم را چه کنم؟
اشک چشمانم را چه کنم؟
دیگر تاب ندارم
چه سخت و ناممکن شده است
ادامۀ این راه،
ای کاش دستی بود
آغوشی بود که مرا در خود میکشید و
با خود می برد
به سوی نور، به سوی ابد
و نمی ماند ردپایی از من.....


˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜

دل گویه

چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۱، ۱۰:۲۸ ب.ظ

حرمت...

وقتی حرمت می شکنند...

وقتی حرمت را نگه نمی دارند، دلم می گیرد...

آتش میگیرم از این بی حرمتی ها...

پیامبرم!... حکایت تازه ای نیست حرمت شکستنت...

برایت تازگی ندارد، چه ناملایماتی کشیدی در طول زندگانی ات. چه کشیدی از دست این نامردمان...

حال که سالیان سال می گذرد، هنوز بیکار نمی نشینند این کافران، این کوردلان فکر می کنند اینگونه کوچکت داشته اند، اما... زهی خیال باطل... نمی دانند که بزرگتر می شوی، ارزشت، قُربت، شأنت به عرش می رود...و عاشقانت را شیفته تر از پیش می کنند...

 با این حال چقدر دلمان می سوزد، چقدر دلمان می گیرد از این حماقتشان،

چه زخمی بر دل عاشقانت سر باز می کند...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۶/۲۹
تـــ ـارا

نظرات  (۶)

سلام

هرگز حرمت آسمان را نمی شود شکست!
حقارت خودشان ثبت می شود در برگ برگ تاریخ!
نفرین بر آنکه تیغ توهین بر ارزش هایمان برکشید، بی خبر از آنجا که جان را سپر اعتقادمان می کنیم!

ارزشمند است که از ارزشها می نویسید
زنده باشید
در پناه حق...

پاسخ:
سلام
به خیالشان حرمت شکسته اند، اما غافلند که حرمت عرشیان را نتوان شکست.
نفرین بر آنان که پست ترینند...

زنده باد برشما
یاحق
سلام تارا جان

عشقت مرا اسیر بیابان نوشته است
مجنون ترین صحابی دوران نوشته است

این هم ز مشکلات و مکافات عاشقی است
دست مرا برای گریبان نوشته است

از دست اختیار تو راه فرار نیست
این جبر را خدات به پامان نوشته است

مانند تو امیر فقط یک نفر ولی
مانند من اسیر فراوان نوشته است

شکر خدا که نام مرا اعتبار تو
سلمان نوشته است، مسلمان نوشته است

نام تو را به آب طلا دستِ کردگار
بالای تخت و تاج سلیمان نوشته است

کم ناز کن دو آیه از این سوره را بخوان
اصلاً خدا برای تو قرآن نوشته است

امشب قلم زدند پریشانی مرا
با تو رقم زدند مسلمانی مرا

همه افتخارم داشتن رسولی است که مهربانیش عالمی دیوانه خود کرده...
کور خوانده اند...
هر چه بیشتر حماقت کنند، وحدت مسلمین بیش از پیش خواهد شد...
نفرین بر جغد شوم...

سپاس از توجهت به مقدسات


پاسخ:
سلام مهربانم

افتخار همه ماست داشتن حضرت رسول...

از پای در می آیند...

نفرین... نفرین...
من عاشق سکوتم و کم حرف می زنم
هر وقت دل شکسته ترم حرف می زنم
از تو شنیده ام که حریم خداست دل
با تو از آستان حرم حرف می زنم
مثل «فروغ» دلخوش یک شام تیره ام
وقتی که از نهایت غم حرف می زنم
من عاشق سکوتم و رنجی همیشگی
با لهجه ی سیاه قلم حرف می زنم
دریا تویی و رود منم؛ رود رهگذر
یک روز می رسیم به هم حرف می زنم
آن وقت در کنار تو آرام می شوم
آن وقت با زبان دلم حرف می زنم
این نامه چند خط غم هر روزه ی من است
من شاعرم...
به لحن قلم حرف می زنم

سلام
ممنونم از اینکه شما به عنوان یک شیعه این حرکت پلید رو محکوم کردید ..
موفق و پیروز باشید


پاسخ:
کوچکترین کاری بود که می توانستم انجام دهم......
وظیفه ما شیعیان خیلی بیشتر از اینهاست....
همیشه
در بدترین لحظه ها
تنها رها می کنی مراو
بدترینِ لحظه ها
وقتی است
که تو
مرا
تنها
رها می کنی


پاسخ:
همواره خدا همراهتان باد....
نفرین بر انها که فلب شیعیان را جریحه دار کردن



ممنون که به روایت کشیدید ارزشهایمان را

پاسخ:
نفــــــــــــــــــــــرین ... نفــــــــــــرین!
با هیچ واژه ای نمی توانم از این همه بی شرمی نفرتم را شرح دهم.

پاسخ:
واقعا زبان قاصر است از این همه بی شرمی....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی