لطیف تر از گلبرگها
وقتی موقع سختی، دیگر هیچ چاره ای نداری و از همه جا و همه چیز مونده باشی و درد و استرس کارهای ناتمام پایان ترم کلافه ات میکند، و ناچاری تاکیدها و گوشزد های دکتر هم به گوش بگیری و دست به سیاه و سفید نزنی اونوقته که دوستان لطیف تر از برگ گلت مهربانانه به دادت میرسند و تنهایت نمی گذارند و چه خالصانه به یاریت می شتابند و هر کدامشان گوشه ای از کار را با محبت تمام انجام می دهند و تو آن لحظه بهترین احساس دنیا را داری و خدا را سپاس می گویی برای داشتنشان... و در دل دعایشان میکنی و از خدای مهربان هر چی خیر و خوبی رو برایشان طلب میکنی... باشد که خدای دوست بشنود صدایت را....
دوستان مهربانتر از هر مهربانی، دوستتان دارم و هیچ ندارم جز دعای خیر و اینکه بگویم:
صمیمانه دوستتان دارم و خواهم داشت
خدا حفظشون کنه...
دوستیهاتون مستدام!
و انشالله درد و بیماری از شما دور باشه...
در پناهش...