قصـه نیستم تا بـگــویی نغمه نیستم تا بخـوانی صدا نیستم که بشـنوی یا چیزی چنان که ببینی یا چیزی چنان که بدانی...
˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜
خسته ام! خسته از این راه، از این جاده این راه به کجا می رود؟ این جاده راه به کجا دارد؟ کاش می دانستم ته این جاده کجاست؟ نفسم گیر افتاده است در حجم تنم تـَوان پاهایم را از دست داده ام گویی در حصاری گیر افتاده ام اما چه کنم باید بروم... هوا گرم است من عطش دارم تشنه ام تشنۀ جرعه ای آب که گلو تازه کنم اما مانده ام بغض گلویم را چه کنم؟ اشک چشمانم را چه کنم؟ دیگر تاب ندارم چه سخت و ناممکن شده است ادامۀ این راه، ای کاش دستی بود آغوشی بود که مرا در خود میکشید و با خود می برد به سوی نور، به سوی ابد و نمی ماند ردپایی از من.....
نیاز دارم به شنیدن صدای تو اشتیاق به بودن در کنار تو شکیبایی، شکنجه ی من است نیازی مبرم دارم به واژه هایت به دست یاری دهنده ات برای زخم هایم نیاز دارم دور از تو معبد اندیشه ام مدام در سجده ی دلِ توست
سلام... . وبلاگم رو دوباره راه اندازی کردم......خوشحال میشم بیای... . به علت کلاه گذاشتن به سرم.........بروز نکردم.... . بروزم با موضوع........اشاره خدا به وزن ابرها!!!(باورکن)
پاسخ:
سلام بسلامتی... حتما...
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
خورشید همــیشه با قمـر همـــــراه است
یعنی که ولادت امام صادق ، در روز ولادت رسول الله است
” عید شمــا مبارک “