انـــ ـار
سه شنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۱، ۱۰:۱۰ ب.ظ
لیلی زیر درخت انار نشست.
درخت انار عاشق شد، گل داد، سرخ سرخ.
گلها انار شد، داغ داغ. هر اناری هزارتا دانه داشت.
دانه ها عاشق بودند، دانه ها توی انار جا نمی شدند.
انار کوچک بود. دانه ها ترکیدند. انار ترک برداشت.
خون انار روی دست لیلی چکید.
لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید.
مجنون به لیلی اش رسید.
خدا گفت: راز رسیدن فقط همین بود.
کافی است انار دلت ترک بخورد.
![](http://avaietara2.persiangig.com/image/pomegranate_8x8.jpg)
---------------------------------------
> همین که دیگر جایت در دعاهایم خالیست، برایت کافیست!
> با عشق باریدم، اما چه حیف که با چتر آمدی ...
> جای قول و قرارهایمان امن است، زیر پاهای تو!!!!!!!!
> با عشق باریدم، اما چه حیف که با چتر آمدی ...
> جای قول و قرارهایمان امن است، زیر پاهای تو!!!!!!!!
۹۱/۰۸/۲۳