تبری
جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۱، ۱۲:۲۷ ق.ظ
من به غیر از آل طاها حافظ و رهبر ندارم
زاد و توشه جز ولای حضرت حیدر ندارم
در دلم از گوهر عشق علی دارم فراوان
پادشاهی می کنم هیچ احتیاج زر ندارم
تا نجف باشد هوای روضه نَبـــوَد آرزویم
شور دیگر جز رسیدن تا حرم در سر ندارم
نام مولا بر زبانم، عطر خوش دارد کلامم
با علی گفتن نیازی بر گل و عنبر ندارم
اشهد ان علیـــاً حجة اللـــهٍ اذان را
دلرباتر، با صفاتر، صوت از آن خوش تر ندارم
رو، بگو تا خضر آید، یافتم گنج بقا را
کیمیایی برتر از خاک ره قنبر ندارم
شکرُ لله، مرتضی دل را ربود و مهر حق زد
جز سپاس این پر گنه بر درگه داور ندارم
گر که دنیا جمع گردد، آب دریا سنگ گردد
هرگزم دست از ولای آل مولا بر ندارم
با تبری دین من کامل شود ای اهل عالم
بیم مردن در مسیر آل پیغمبر ندارم
گر کسی از آشتی با خصم مولا لب گشاید
تا گلویش را ندرٍّم دیده از وی بر ندارم
۹۱/۰۸/۱۲