فرشتۀ بهشتی...
دو سال است که رفته ای، بهترین جای بهشت...
ندیدمت، اما شواهد گواه آن است که فرشته ای بودی، آخر جای فرشته پیش خداست،... پس رفتی، سفر کردی، از بهترین جای زمین سفر کرده ای، تو در سفر بودی، سفری بهشتی، اما به یکباره کجا رفتی؟!... رفته بودی بهشت زمینی اما چه زود عزم بهشت خدایی کردی،... میدانم جایت بهترین جای بهشت است... خوش بحالت...
عکست را که دیدم، آن نگاه معصومانه ات، گریه می کردیم همه، اما در حقیقت نه به حال تو بلکه به حال خودمان، غبطه می خوردیم بهت، چرا که تو بهترین جا هستی و اما ما چه؟ ما کجاییم و تو کجا؟... باز هم می گویم خوشا به حالت عزیزم...
پی نگاشت: الهی!... تشنه جانیم و سوخته دل،
سیرابمان کن که از عطش نسوزیم،
بینایمان کن، تا دیده به سراب ندوزیم...
جای فرشته ها تو آسمونه...
هیچی نمیتونم بگم!
حالم خوب نیست تارا جان...