برگــــــ برگــــــِ دفتــر زندگــی مــن

برگــــــ برگــــــِ دفتــر زندگــی مــن

قصـه نیستم تا بـگــویی
نغمه نیستم تا بخـوانی
صدا نیستم که بشـنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی...

˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜

خسته ام!
خسته از این راه، از این جاده
این راه به کجا می رود؟
این جاده راه به کجا دارد؟
کاش می دانستم
ته این جاده کجاست؟
نفسم گیر افتاده است در حجم تنم
تـَوان پاهایم را از دست داده ام
گویی در حصاری گیر افتاده ام
اما چه کنم
باید بروم...
هوا گرم است
من عطش دارم
تشنه ام
تشنۀ جرعه ای آب
که گلو تازه کنم
اما مانده ام
بغض گلویم را چه کنم؟
اشک چشمانم را چه کنم؟
دیگر تاب ندارم
چه سخت و ناممکن شده است
ادامۀ این راه،
ای کاش دستی بود
آغوشی بود که مرا در خود میکشید و
با خود می برد
به سوی نور، به سوی ابد
و نمی ماند ردپایی از من.....


˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜

یـه روز خـــاص!...

چهارشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۹:۵۰ ب.ظ

چندروزی بود که دلم هوای یه زیارتگاه کرده بود، جایی که من هروقت میرم انگار یه انرژی مضاعف میگیرم و روحم تازه میشه و دلم جلا میگیره، اینو با دوستم در میون گذاشتم و بازهم مثل همیشه دوست مهربونم سمیرا جون به داد دلم رسیدو برنامه رفتن به یه جای زیارتی رو چید،واقعا اگه من سمیرا رو نداشتم چه میکردم، خدا خیلی منو دوست داشته که دوستی مثل سمیرا روبهم داده، خدا جونم شکرت......

خلاصه قرار گذاشتیم روز چهارشنبه وفات حضرت فاطمه (س) بریم امامزاده، جایی که یه بار دیگم رفته بودیم و وصفش رو سمیرا جون تو وبلاگش داشته، یه امامزاده با صفا که غربت خاصی داره، که حیاطش هم یکی ازدوستای عزیزمون  رو تو دل خاکش داره ... صبح زود با اشتیاق خاصی از خواب بیدار شدم و بی صدا آماده شدم، قرار بود سمیرا جون بیاد اینجا و با هم بریم، با اس ام اس هماهنگ بودیم رأس ساعت هشت سمیرا اومد و آژانس گرفتیم و پیش به سوی امامزاده، توی راه از صحبتهای شیرین و راهنماییهای دوست خوبم بهرمند شدم و با وجود خیابونای خلوت چه زود رسیدیم... اونجا که رسیدیم با استقبال گرم پیرمرد متولی همون آقای امیری روبرو شدیم، چه هوای بهاری لطیفی داشت، نسیم صبحگاهی از میان برگهای درختان گونه هامون نوازش میداد و صدای پرنده ها گوشمونو...، مقابل درب امامزاده عرض ادبی کرده و سلامی دادیم و به سمت مزار پردیس با قدمهایی آهسته حرکت کردیم، اون سنگ سپیدش که با غریبی خاصی در کنار نرده های باغ قرار گرفته، بغضی رو توی گلومون میاره، فاتحه ای گفتیم و سمیرا جون سنگشو شست و شاخه های گل رز قرمز رو که تو مسیر گرفته بود به طرز زیبایی رویش چید، پیرمرد متولی با چای گرمی ازمون پذیرایی کرد و پیرزن سیّده ای که همیشه اونجاست هم اومد خوشامد گویی کردو چه مهربون وبا صفاست....  بعد وارد صحن امامزاده شدیمو اون ضریح زیبا شد مأمنی برای دل خسته و غصه هامون، راز و نیاز و نماز و نماز و نماز... که یدفعه به خودمون اومدیمو دیدیم چند ساعتی گذشته و وقت برگشتنه، چه زود گذشت...

دوباره اومدیم سر خاک اون دوست عزیز و به سختی ازش دل کندیم و خداحافظی کردیم... و دردل ازش خواستم که دوباره به زودی ما رو بطلبه... بازهم آژانس گرفتیم و باز هم آقای امیری آمد و با حس مسئولیت مخصوص بخودش بدرقه مان کرد....

سمیرا جون همراه همیشگیم منو تا دم در خونه رسوند و خودش به سمت خونه براه افتاد.... منهم به امید فردا که پنشمبه ای دیگه است و بازهم میبینمش ازش جدا شدم...

سمیرای عزیزم... دوست مهربونم... ممنونم که اجازه میدی همراهیت کنم و متواضعانه همراهیم میکنی و کمکم میکنی تا مبادا پله ای هرچند کوتاه رو به سختی برم، یا منو خجالت میدی و کفشهامو جفت میکنی، یا صبورانه همپای من قدم برمیداری..... آرزومند آرزوهای خوبت هستم...  از خدا میخوام سلامت و سعادتمند باشی... همواره خدا یارت باشه....

 

یه دسته گل تقدیم به تو:

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۲/۰۶
تـــ ـارا

نظرات  (۱۷)

دانلود فیلم های روز دنیا و HTTPS رایگان

great-movie.tk
۰۶ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۱:۵۲ یه عاشق با ملودی لالایی
سلام خوبی خوشی سلامتیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دوستم خیلی خوش حال میشم به وبلاگ من بیای عسیس دلم پس زود زود بیاااااااااااااا عجقمممممممممممممم
اشکمو در آوردی
مگه من چیکار کردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من باید از تو تشکر کنم که غیرتت قبول نکرد تنها برم عزیییییییییییییییییییییییزم

پاسخ:
خوشحالم که تو رو دارم عزیییییییزم....
بخاطر همه چی ازت ممنونم
بخاطر مهربونیهات،بخاطر صبوریت،بخاطر دسته گل قشنگت
و بخاطر بودنت

پاسخ:
من بیشتر ممنونم و شکر گزار به خاطر داشتنت
سعادتیه که دوست خوبی از سلاله پاکان نصیبم بشه.ایکاش میتونستم محبتاتو جبران کنم گلم

پاسخ:
من که تابحال نتونستم محبتها و مهربونیاتو جبران کنم
باز هم تشکر از دعاهای قشنگت
تکی
یه دونه ای
آخرشی....


پاسخ:
آیىىىىىىىىىىنه

گل برای گل....

پاسخ:
آیــــــــــــــــــــــــنـــــــــــــــــــــــــــــــه......
سلام تارای نازنینم. باز شما و سمیرا تله پاتی داشتین با هم دیگه
خداروشکر که قسمتتون شد و به آرزوتون رسیدین. کاشکی بشه منم بیام ایران و باهم دیگه بریم زیارت. زیارت برادر امام رضا اونم با زائرای همیشگی و دلپاکشون صفای دیگه ای داره.
انشالله همیشه دلت آسمونی باشه دوست نازنینم.
یا علی.

پاسخ:
انشالله بیای حتما میریم هم اینجا و هم امامزاده های دیگه...
من و سمیرا جون تور امامزاده گردی را اندختیم
مسافرین محترم کمربنداتونو ببندید.هم اکنون آماده حرکت به سمت یه امامزاده دیگه هستیم.
تارا حاضر
باران حاضر
شبنم حاضر
آرام حاضر
خودم من اینجام.زبل خان اینجا زبل خان اونجا زبل خان همه جا

پاسخ:
یه ریحانه هم داریم که حاضره
قدم ریحانه جون هم سر چشم.منتشم داریم
سلام دوست عزیز؛
ممنون که به وبلاگم سر زدی!!وبلاگت خیییییلی قشنگه!!مخصوصا قالبت!!!خوشحال میشم بهم سر بزنی!!من تو رو لینک کردم!!تو هم اگه از مطالبم خوشت اومده لینکم کن!!!!ممنون!!

پاسخ:
سلام دوست عزیز؛
ممنون از حضورت.... حتما... لینکت کردم.....
سلام

ممنونم از حضورتون
و سپاس از لطفتون
محتاج دعا ..


پاسخ:
سلام و تشکر
سلام زیبا بود ان شاالله همیشه برای هم
دوستان خوبی باشید
در پناه خدا

پاسخ:
سلام
ممنونم...
پاینده باشید
سلام :
دست در دست دهیم به مهر / این بازار خراب راکنیم آباد

در سوسنستان منتظر نظرتون در باره گرانی ها هستم

فقط اومدم بگم که خیلی عزیزی


پاسخ:
شما عزیزترینی
سلام گلات خیلی نازن هر روز میام نگاشون میکنم

پاسخ:
فدای تو... تو خودت گلی و خیلی ناز تری...........

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی