قصـه نیستم تا بـگــویی نغمه نیستم تا بخـوانی صدا نیستم که بشـنوی یا چیزی چنان که ببینی یا چیزی چنان که بدانی...
˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜
خسته ام! خسته از این راه، از این جاده این راه به کجا می رود؟ این جاده راه به کجا دارد؟ کاش می دانستم ته این جاده کجاست؟ نفسم گیر افتاده است در حجم تنم تـَوان پاهایم را از دست داده ام گویی در حصاری گیر افتاده ام اما چه کنم باید بروم... هوا گرم است من عطش دارم تشنه ام تشنۀ جرعه ای آب که گلو تازه کنم اما مانده ام بغض گلویم را چه کنم؟ اشک چشمانم را چه کنم؟ دیگر تاب ندارم چه سخت و ناممکن شده است ادامۀ این راه، ای کاش دستی بود آغوشی بود که مرا در خود میکشید و با خود می برد به سوی نور، به سوی ابد و نمی ماند ردپایی از من.....
ااااااااااااااااااااااااااااامنو میگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بابا شرمنده فرمودین ما که لایق این همه محبت شما نیستیم. عرق شرم داره همینطور میباره دم در حساب میکنیم
از شوخیها گذشته منم همه هفته رو روزشماری میکنم تا بشه همون پنشمبه خودمونوخستگی کل هفته از تنم بیرون بره.بودن در کنار هنرجوی گلی چون تو بهم آرامش میده.باور کن من لایق این همه خوبی تو نیستم.منو همیشه همه جوره شرمنده میکنی.امیدوارم بتونم ذره ای از محبتای خالصانه تو یار دلسوز رو جبران کنم .کسی که همیشه تو خوشی و ناخوشی همراه من بوده و من خیلی اذیتش میکنم.اینو خوب میدونی. دوست دارم... همیشه باش.....
بجای تو نت چرخیدن و وبگردی و چت کردن برو چار کلمه بنویس که مجبور نشم فردا تنبیهت کنم. یه خط کش آهنی بزرگ،اخمای یه میلم(همون معلم خودمون) بد اخلاق.سعی کن اینارو بیاد بیاری امیدوارم شب خواب منو نبینی
پاسخ:
خیلیم بهت میاد....... خیلیم میتونی؟
اجازه خانوووووووووم ما مخشامونو یه کم نوشتییییییییییم