برگــــــ برگــــــِ دفتــر زندگــی مــن

برگــــــ برگــــــِ دفتــر زندگــی مــن

قصـه نیستم تا بـگــویی
نغمه نیستم تا بخـوانی
صدا نیستم که بشـنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی...

˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜

خسته ام!
خسته از این راه، از این جاده
این راه به کجا می رود؟
این جاده راه به کجا دارد؟
کاش می دانستم
ته این جاده کجاست؟
نفسم گیر افتاده است در حجم تنم
تـَوان پاهایم را از دست داده ام
گویی در حصاری گیر افتاده ام
اما چه کنم
باید بروم...
هوا گرم است
من عطش دارم
تشنه ام
تشنۀ جرعه ای آب
که گلو تازه کنم
اما مانده ام
بغض گلویم را چه کنم؟
اشک چشمانم را چه کنم؟
دیگر تاب ندارم
چه سخت و ناممکن شده است
ادامۀ این راه،
ای کاش دستی بود
آغوشی بود که مرا در خود میکشید و
با خود می برد
به سوی نور، به سوی ابد
و نمی ماند ردپایی از من.....


˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜

چهل روز گذشت...

پنجشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۱، ۰۴:۱۰ ب.ظ

یک اربعین گذشته و زینب رسیده است

بالای تربتی که خودش آرمیده است

یا ایها الغریب  سلام ای برادرم

ای یوسفی که گرگ پیرهنت را دریده است

ازشهر شامِ کینه، رسیده مسافرت

پس حق بده که چنین داغدیده است

احساس میکنم که مادرم اینجا نشسته است

در کربلا نسیم مدینه وزیده است

بر نیزه بودی  و به سرم بود سایه ات

با این حساب کسی زینبت را ندیده است

این گل بنفشه های  تن و چهره ی کبود

دارد گواه ، زینبتان داغدیده است

توطعم خیزران و سنگ ها و خواهرت

طعم فراق و غربت و غم را چشیده است

آبی به کف گرفته و رو سوی علقمه

با آه می رود سکینه  و خجلت کشیده است

این دختر شماست  که خواستند کنیزیش ....

لکنت گرفته است و صدایش بریده است

نیزه نشین شد حضرت سقا  و اهلبیت

زخم زبان زهر کس و ناکس شنیده است

***

گفتی رقیه ... گفت نمی آیم عمه جان!

در شام ماند و شهر جدید آفریده است


یاسر مسافر

-----------------------------------------------------------------


> کاش این کلمات امام عشق؛ حسین(علیه السلام) را همه عالم می شنید:

لَیْسَ الْمَوْتُ فِی‌ سَبِیلِ الْعِزِّ؛ إلاَّ حَیَوه خَالِدَه؛

وَلَیْسَتِ الْحَیَوه مَعَ الذُّلِّ؛ إلاَّ الْمَوْتَ الَّذِی‌ لاَ حَیَوه مَعَهُ.


مرگ‌ در راه‌ عزّت‌، چیزی نیست؛ مگر زندگانی‌ جاویدان‌!

و زندگانی‌ با ذلّت‌؛ چیزی نیست؛ مگر مرگی‌ که‌ هیچ نشانی از زندگی در آن نیست!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۰/۱۴
تـــ ـارا

نظرات  (۵)

سلام

سلام بر بانوی صبر و استواری...

التماس دعا

در پناه حق...


پاسخ:
سلام
سلام بر زینب...

ایام تسلیت....

محتاجیم به دعا

یاحق
این روزها یکـــرنگ که باشی چشمشان را می زنی..!
خسته می شوند از رنگ تکـــراریت…
این روزهـــا دوره رنگین کمــــان هاست......!


پاسخ:
سلام تشکر از حضورتان
سید شبابی
تو اربابی
آقا ما بی شما از هر بدی بدتر.....


پاسخ:
آقا نگهدارتان....
سلام

و باز حج فقرا...
آن هنگام که گره میزنم چشمانم را به آفتابِ طوس٬ و دستانم را دخیل ِ مشبکهای آسمانیش میکنم٬ بیاد می آورم تک تکِ آنهایی را که یادشان را در چمدان ِ دل با خود خواهم برد.
قرارمان بوقت یاسهای استجابتِ دعا٬ لحظات ملکوتی ِ اذان بوقتِ بهشت!
با ذکر صلواتِ خاصّه ی حضرت آفتاب...
قرار ما: هر روز سه نوبت به وقت اذان مشهدالرضا٬ تک تکتان را به اسم در مقابلشان نام می برم٬ البته بشرط لیاقت و حیات. لذّتمان وافر میشود اگر همراهمان باشید!
بیادتان هستم...
بیادمان باشید...
در پناهش...
به نیتی مقدس تقدیمتان:




پاسخ:
سلام
خوش به سعادتتان...
ملتمس دعایم

۱۸ دی ۹۱ ، ۲۰:۳۵ شیشه ی عطر
چه‌قدر کلمه
چه‌قدر دوری
چه‌قدر آواره‌گی
بیا شبی پشت یک میز بنشینیم
و یا نه! کمی قدم بزنیم
و یا نه! از دور به هم نگاه کنیم
و دو سه پلک نگاه
حرف بزنیم ...


پاسخ:
تشـــــــکر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی