برگــــــ برگــــــِ دفتــر زندگــی مــن

برگــــــ برگــــــِ دفتــر زندگــی مــن

قصـه نیستم تا بـگــویی
نغمه نیستم تا بخـوانی
صدا نیستم که بشـنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی...

˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜

خسته ام!
خسته از این راه، از این جاده
این راه به کجا می رود؟
این جاده راه به کجا دارد؟
کاش می دانستم
ته این جاده کجاست؟
نفسم گیر افتاده است در حجم تنم
تـَوان پاهایم را از دست داده ام
گویی در حصاری گیر افتاده ام
اما چه کنم
باید بروم...
هوا گرم است
من عطش دارم
تشنه ام
تشنۀ جرعه ای آب
که گلو تازه کنم
اما مانده ام
بغض گلویم را چه کنم؟
اشک چشمانم را چه کنم؟
دیگر تاب ندارم
چه سخت و ناممکن شده است
ادامۀ این راه،
ای کاش دستی بود
آغوشی بود که مرا در خود میکشید و
با خود می برد
به سوی نور، به سوی ابد
و نمی ماند ردپایی از من.....


˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜

انگور بهشتی

جمعه, ۳ آذر ۱۳۹۱، ۰۲:۵۴ ب.ظ
می ایستم امروز خدا را به تماشا

ای محو شکوه تو خداوند سراپا

ای جان جوان مرد به دامان تو دستم

من نیز جوانم، ولی افتاده ام از پا

آتش بزن آتش به دلم، کار دلم را

ای عشق مینداز از امروز به فردا

آتش بزن آتش به دلم ای پسر عشق

یعنی که مکن با دل من هیچ مدارا

با آمدنت قاعده ی عشق به هم خورد

لیلای تو مجنون شد و مجنون تو لیلا

تا چشم گشودی به جهان ساقی ما گفت:

"المنته لله که در میکده شد وا"

ابروی تو پیوسته به هم خوف و رجا را

چشمان تو کانون تولّا و تبرا

ای منطق رفتار تو چون خلق محمّد

معراج برای تو مهیاست، بفرما!

این پرده ای از شور عراقی و حجازی ست

پیراهن تو چنگ و جهان دست زلیخا

لب تشنه ی لب های تو لب های شراب ست

لب وا کن و انگور بخواه از لب بابا

دل مانده که لب های تو انگور بهشتی ست

یا شیرخدا روی لبت کاشته خرما

عالم همه مبهوت تماشای حسین ست

هر چند حسین ست تو را محو تماشا

"چون چشم تو دل می برد از گوشه نشینان"

شد گوشه ی شش گوشه برای تو مهیّا

از گوشه ی شش گوشه دلم با تو سفر کرد

ناگاه در آورد سر از گنبد خضرا

مجنون علی شد همه ی شهر ولی من

مجنون علی اکبر لیلام به مولا

 

  سید حمیدرضا برقعی


---------------------------------

>  دیوانه ای راگفتند: چه خواهی ازخدای خویش؟
    گفت: عقل سالم خواهم تا برای عشقم دوباره دیوانه شوم . .

    دیوانه توأم حسین جان


تنها یک تن را اباعبدالله دفن کرد... پیکر علی اصغر 6ماهه اش..
    چو می کنم قبر تو، جانم می آید به لب.. . .
    ترسم از آنکه رد شود از روی تو یک مرکب.. . .
    یا حسین

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۹/۰۳
تـــ ـارا

نظرات  (۳)

خوشبختی نگاه خداست دعایت میکنم که او هرگز چشم از تو بر ندارد...
وب خوشملی دالی...


پاسخ:
به همچنین... زیر سایه او باشید

ممنون
سلام

خواستم بگویم چیزی آورده ام پیشکش به حضور آسمانی ارباب عشق...
خواستم بگویم دست خالی نیستم...
بگذار زمین بگذارم این کوله ی پر از خجلت را!!

التماس دعا
در پناه حق...


پاسخ:
زینب جان؛
شرمنده ایم که بهای حسینی شدن ما
بی حسین شدن تو بود و شرمنده تر آنکه
تو بی حسین شدی و ما حسینی نشدیم!

ملتمس دعایتان
یاحق
سلام

می کشی مرا حسین...


پاسخ:
سلام
آخر میمیرم از غمش...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی