برگــــــ برگــــــِ دفتــر زندگــی مــن

برگــــــ برگــــــِ دفتــر زندگــی مــن

قصـه نیستم تا بـگــویی
نغمه نیستم تا بخـوانی
صدا نیستم که بشـنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی...

˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜

خسته ام!
خسته از این راه، از این جاده
این راه به کجا می رود؟
این جاده راه به کجا دارد؟
کاش می دانستم
ته این جاده کجاست؟
نفسم گیر افتاده است در حجم تنم
تـَوان پاهایم را از دست داده ام
گویی در حصاری گیر افتاده ام
اما چه کنم
باید بروم...
هوا گرم است
من عطش دارم
تشنه ام
تشنۀ جرعه ای آب
که گلو تازه کنم
اما مانده ام
بغض گلویم را چه کنم؟
اشک چشمانم را چه کنم؟
دیگر تاب ندارم
چه سخت و ناممکن شده است
ادامۀ این راه،
ای کاش دستی بود
آغوشی بود که مرا در خود میکشید و
با خود می برد
به سوی نور، به سوی ابد
و نمی ماند ردپایی از من.....


˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜

Title-less

يكشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۱، ۱۱:۵۵ ب.ظ
سلام دوستان عزیز

روز شنبه حدود 4 صبح به تهران رسیدم. به یاد همه تان بودم و دعاگویتان....

الان یکم کسالت دارم و یکسری کار، در اولین فرصت سفرنامه را می نویسم...


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۷/۲۳
تـــ ـارا

نظرات  (۵)

سلام تارای مهربونم
به این میگن ی دوست خوب!
طاقت درد منو نداشتی و نتونستی ببینی من تک و تنها مریض بشم و درد بکشم، تو هم از درد من حالت ناخوش شد :)
انشالله حالت هر چه سریعتر خوب بشه


پاسخ:
سلام مهربان سمیرای من
آره دیگه....
با وجود ناخوشی یه دوست خوب خوب خوب مگه میشه آدم آرام و قرار داشته باشه،
مخصوصا که با زحماتی که برات کشیده باشه و خسته شده باشه
ممنونم و امیدوارم که تو هم همیشه خوب خوب باشی و درد سراغت نیاد
سلام
الهی که همیشه سلامت باشید
و در آغوش خداوند، غرق آرامش و توفیق!

در انتظار اولین فرصت!
در پناه حق...


پاسخ:
سلام
ممنون از دعای خوبتان
حضورتان مایه شادی من است و ببخشین که در انتظارتان گذاشته ام...

پایدار و مانا باشید
یا حق
۲۵ مهر ۹۱ ، ۱۰:۲۱ رُزا جـ ـ ـــــ ـ ـون
سلام مهربونم.
با تاخیر ،رسیدن بخیر.
مرسـی که به یادم بودی.
منتظر سفرنامه هستم عزیـزم.
امیــــــدوارم کسالتت برطرف بشــه.
و هرچه زودتربتونی سفرنامه رو بنویسی.



پاسخ:
سلام رُزای عزیزم
ببخش که تو انتظار موندی

یاحق
سلام

دست خدا چو دست به سوی خدا گرفت
در اصل مصطفی زعلی اذن را گرفت

دیدند خواستگار علی بود ظاهرا
یک روح بود عشق ولی در دوتا بدن

زهرا اگر نشست علی هم به پیش رفت
الحق علی به خواستگاری خویش رفت

زهرا همان علی ست ولی در پس حجاب
غیر از بلی چه چیز به حیدر دهد جواب؟

توحیدری و هرچه که فریاد زد سروش
پیدا نشد برای تو در عرش ساق دوش

بی ساق دوش آمده بر دوش ذوالفقار
دست خدا نموده به پا کفش وصله دار

دنیا شنید گرچه ز لب های مصطفی
در اصل خطبه خواند برای شما خدا

چون در شب زفاف شما فرش می شود
با این دلیل عرش خدا عرش می شود

سابیده اند قند ستاره به تور ابر
در عقد هم شدند دوتا رشته کوه صبر

زَوّجتُ عشق جزء سپاه علی در آ
اَنکَحتُ فاطمه به نکاح علی در آ

از تو بهشت تا که جوابت بلی شود
با تو علی میان خلایق علی شود

در بند تو زده پدر خاک را خدا
عقد تو کرده جمله ی "لولاک" را خدا

کردند اشک های علی را محاسبه
مهریه ی تو آب شد عندالمطالبه

آتش گرفت علقمه و نیل گُر گرفت
هذاموکّلی پر جبریل گُر گرفت

دم رفت توی سینه ولی بازدم رسید
دست علی و فاطمه کم کم به هم رسید...
"مهدی رحیمی"



سالروز پیوند آسمانی دریای جمال فاطمی و جلال علوی خجسته باد!
هماره در پناه عنایات مظهر عقل کل و نفس کل باشید...


پاسخ:
سلام سمیرای مهربانم
خجسته باد این روز
پاینده باشی
یاحق
سلام خانوم. زیارتت قبــــــــــــــــــــول
عیدت مبارک باشه.
انشالله هرچه زودتر روبه راه بشی و بیای بگی برامون از این سفر آسمونی.
روزهات بهشتی...
یا علی


پاسخ:
سلام باران مهربانم
عید شماهم مبارک
مرسی عزیزم،
انشالله بار دیگه باهم بریم به بهشت...
روزگارت پر از مهر الهی...
یا علی
یاحق

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی