؟...
پنجشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۱، ۱۲:۲۱ ق.ظ
در عجبم از سیب خوردنمان...........
که از آن فقط چوبش میماند...
مگر این همه چوب که خوردیم
از یک سیب شروع نشد؟؟؟؟؟؟؟؟
عکس از: http://sibegazzade.com
قصـه نیستم تا بـگــویی
نغمه نیستم تا بخـوانی
صدا نیستم که بشـنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی...
˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜
خسته ام!
خسته از این راه، از این جاده
این راه به کجا می رود؟
این جاده راه به کجا دارد؟
کاش می دانستم
ته این جاده کجاست؟
نفسم گیر افتاده است در حجم تنم
تـَوان پاهایم را از دست داده ام
گویی در حصاری گیر افتاده ام
اما چه کنم
باید بروم...
هوا گرم است
من عطش دارم
تشنه ام
تشنۀ جرعه ای آب
که گلو تازه کنم
اما مانده ام
بغض گلویم را چه کنم؟
اشک چشمانم را چه کنم؟
دیگر تاب ندارم
چه سخت و ناممکن شده است
ادامۀ این راه،
ای کاش دستی بود
آغوشی بود که مرا در خود میکشید و
با خود می برد
به سوی نور، به سوی ابد
و نمی ماند ردپایی از من.....
˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜
بایگانی
- آذر ۱۳۹۳ (۳)
- بهمن ۱۳۹۲ (۱)
- دی ۱۳۹۲ (۲)
- آذر ۱۳۹۲ (۲)
- آبان ۱۳۹۲ (۲)
- مهر ۱۳۹۲ (۴)
- شهریور ۱۳۹۲ (۷)
- مرداد ۱۳۹۲ (۹)
- تیر ۱۳۹۲ (۷)
- خرداد ۱۳۹۲ (۳)
- ارديبهشت ۱۳۹۲ (۳)
- فروردين ۱۳۹۲ (۴)
- اسفند ۱۳۹۱ (۸)
- بهمن ۱۳۹۱ (۶)
- دی ۱۳۹۱ (۷)
- آذر ۱۳۹۱ (۱۷)
- آبان ۱۳۹۱ (۹)
- مهر ۱۳۹۱ (۹)
- شهریور ۱۳۹۱ (۱۳)
- مرداد ۱۳۹۱ (۱۶)
- تیر ۱۳۹۱ (۱۶)
- خرداد ۱۳۹۱ (۱۶)
- ارديبهشت ۱۳۹۱ (۱۴)
- فروردين ۱۳۹۱ (۲۰)
- اسفند ۱۳۹۰ (۵)
آخرین مطالب
- ۹۳/۰۹/۲۲یکــــ اربعیــ ـن گذشــــته...
- ۹۳/۰۹/۲۰پــ ـاییــ ـزی ام!
- ۹۳/۰۹/۰۷بـــــِـ بــِسم الله
- ۹۲/۱۱/۱۸خوشا آنروز که نیازم فقط تو باشی...
- ۹۲/۱۰/۱۳کبوتر شدنم را آرزویی بود...
- ۹۲/۱۰/۱۳غم گرفته ام...
- ۹۲/۰۹/۳۰ایمان، یعنی...
- ۹۲/۰۹/۱۷ارجعی الی ربک یا رقیه
- ۹۲/۰۸/۱۲چند داستانک...
- ۹۲/۰۸/۰۱عید غـدیــــــــر
پیوندهای روزانه
پیوندها
- وبلاگ رسمی شرکت بیان
- : : : : : : : : : : : : : : : : : : : : : : : : : : : :
- :::::::: دوسـتــ ـانم در بــلاگـفــــــــ ـا ::::::::
- دل نوشـــته ها
- رویــای بـــــاران
- عاشق امام رضا(ع)
- زندگی شیرین
- علمی
- خاتون
- مشاور جوان
- آسمان نوشت
- حرفـــهای دلــــــــم
- پرنده بی بال
- دســـ ـــتهای خالی
- شیشه ی عطر
- نوشته های من در زیر سقف آرامش
- عروج از کویر
- حجاب و عفاف
- خاکیان افلاکی
- حسنا
- دنیای پس از مرگ
- هر چی یاد گرفتم درست...
- :::::::: دوسـتــ ـانم در بــــیــــــــــ ـان ::::::::
- سِماکـــــــ
- انعکاس یک آدمِ مثبتِ تلخ
- دل نامه
- هـمــسـنـگـریــــ...
- از یاد رفته ها ـــالف میمـــ
- کاروان
- سه نقطه اول تا ...
- دختران آفتاب
- دست نوشته های یک تحریم شده
- مُخلص
- من؟ یک بنده ی ناچیز
- هستی
- چکاد
- کوله پشتی
- بچـهـ هـای قـلــمـ
- دلبری آشنا
- طربناک
- فانوس
- بنیان مرصوص
- ذره
- مرصادنامه
- دلنوشته های یک کبوتر
- : : : : : : : : : : : : : : : : : : : : : : : : : : : :
- صندوق بیان
پاسخ:
سلام
افســــــــــــوس!...
سلام
افســــــــــــوس!...
۰۹ شهریور ۹۱ ، ۰۱:۴۲
Goddess
Goddess
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
"او یقینا پی معشوق خودش می آید! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
"مطمئنا که پشیمان شده برمی گردد! "
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذراتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت!
«جواد نوروزی»
"او یقینا پی معشوق خودش می آید! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
"مطمئنا که پشیمان شده برمی گردد! "
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذراتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت!
«جواد نوروزی»
پاسخ:
خیلی عـــــــالــــی بود....
تشکر...
خیلی عـــــــالــــی بود....
تشکر...
۰۹ شهریور ۹۱ ، ۰۱:۴۳
Goddess
Goddess
سلام
زیبا بود و خواندنی!
احسنت به این حسن انتخاب!
لحظه هاتون سرشار از آرامش!
در پناه حق...
زیبا بود و خواندنی!
احسنت به این حسن انتخاب!
لحظه هاتون سرشار از آرامش!
در پناه حق...
پاسخ:
سلام
تشکر که برگی از دفترم را ورق زدید... و نیز تشکر از یادگاری ماندگاری که حک نمودید...
آرامش و یاد خدا همراهتان باد...
حق نگهدارتان
سلام
تشکر که برگی از دفترم را ورق زدید... و نیز تشکر از یادگاری ماندگاری که حک نمودید...
آرامش و یاد خدا همراهتان باد...
حق نگهدارتان
نشناخته را محرم هر راز مکن
قفل دل خود بر همه کس باز مکن
در قلک دل برای آینده خویش
جز عشق خدا و دین پس انداز مکن
قفل دل خود بر همه کس باز مکن
در قلک دل برای آینده خویش
جز عشق خدا و دین پس انداز مکن
پاسخ:
تشکر از حضورتون
و ممنون از شعر زیباتون...
تشکر از حضورتون
و ممنون از شعر زیباتون...
۰۹ شهریور ۹۱ ، ۱۷:۵۷
تــ ـارا
تــ ـارا
تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سال ها هست که در گوش من آرام، آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان
غرق این پندارم
که چرا
-خانه کوچک ما
سیب نداشت!
" حمید مصدق "
خرداد ۴۳
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سال ها هست که در گوش من آرام، آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان
غرق این پندارم
که چرا
-خانه کوچک ما
سیب نداشت!
" حمید مصدق "
خرداد ۴۳
۱۰ شهریور ۹۱ ، ۰۰:۲۲
سناء
سناء
سلام
چقدررر جالب بود...
خوشمان آمد
چقدررر جالب بود...
خوشمان آمد
پاسخ:
سلام
تشکر... خوشحالم که خوشتان آمد...
سلام
تشکر... خوشحالم که خوشتان آمد...
۱۰ شهریور ۹۱ ، ۰۰:۵۲
پایگاه اطلاع رسانی وااسلاماه
پایگاه اطلاع رسانی وااسلاماه
سلام دوست عزیز ما با مطالب جدید بروزیم خوشحال خواهیم مارا با نظرات تان یاری دهید . الله از شما راضی باشد
پاسخ:
سلام
در اولین فرصت می آیم..
الله یارتان باد
سلام
در اولین فرصت می آیم..
الله یارتان باد
۱۰ شهریور ۹۱ ، ۲۰:۵۰
نرگس
نرگس
مثل همیشه زیبا بود
ممنون
ممنون
پاسخ:
خوهش میکنم عزیزم
خوهش میکنم عزیزم
۱۰ شهریور ۹۱ ، ۲۳:۵۰
سیّدة
سیّدة
همه اش از پدر و مادر بی اراده امان آب میخورد...
ممنونم که به یادم بودی تارا جان
ممنونم که به یادم بودی تارا جان
پاسخ:
عزیزم همیشه به یادتم... مثل خودت
عزیزم همیشه به یادتم... مثل خودت
کاش میشد بر جدایی خشم کرد / شاخه های نسترن را با تواضع پخش کرد
کاش میشد خانه ای از مهر ساخت / مهربانی را در آن سرمشق کرد.
کاش میشد خانه ای از مهر ساخت / مهربانی را در آن سرمشق کرد.
پاسخ:
کاش در باور هر روزه مان
جای تردید نمایان می شد
و سوالی که چرا سنگ شدیم
و چرا خاطر دریایی مان خشکیده ست؟
کاش می شد که شعار
جای خود را به شعوری می داد
تا چراغی گردد دست اندیشه مان
(سید جمال طباطبائی آزاد)
کاش در باور هر روزه مان
جای تردید نمایان می شد
و سوالی که چرا سنگ شدیم
و چرا خاطر دریایی مان خشکیده ست؟
کاش می شد که شعار
جای خود را به شعوری می داد
تا چراغی گردد دست اندیشه مان
(سید جمال طباطبائی آزاد)
۱۱ شهریور ۹۱ ، ۱۰:۰۶
سیّدة
سیّدة
دلم میتپد برای دیدن شما سه خواهر
بی حوصلگیم رو به فرجامست..برای هم دعا کنیم...
بی حوصلگیم رو به فرجامست..برای هم دعا کنیم...
پاسخ:
من هم خیلی مشتاق دیدارت هستم خواهر
همواره همنشینی فرجامی خوش باشی.... دعاگویت هستم...
من هم خیلی مشتاق دیدارت هستم خواهر
همواره همنشینی فرجامی خوش باشی.... دعاگویت هستم...
۱۱ شهریور ۹۱ ، ۱۳:۱۷
مصطفی
مصطفی
سلام تارا خانم.
کی گفته فقط چوبش میمونه،من سیب رو با چوبش تا آخر می خورم چون سیب رو خیلی دوست دارم..اتفاقا خیلی خوشمزه هستش...(واسه خنده گفتم جدی نگیریا)
چه سیب های خوش مزه ای همین دو دقیقه پیش داشتم سیب می خوردم.
کی گفته فقط چوبش میمونه،من سیب رو با چوبش تا آخر می خورم چون سیب رو خیلی دوست دارم..اتفاقا خیلی خوشمزه هستش...(واسه خنده گفتم جدی نگیریا)
چه سیب های خوش مزه ای همین دو دقیقه پیش داشتم سیب می خوردم.
پاسخ:
سلام آقا مصطفی
هستند کشانی که از سیب چوبش را هم نمی گذارند...
نوش جانتان...
سلام آقا مصطفی
هستند کشانی که از سیب چوبش را هم نمی گذارند...
نوش جانتان...
۱۱ شهریور ۹۱ ، ۲۱:۳۴
نرگس
نرگس
حسودیم شد !!!!!!!!!!!!!!!
این همه بازدید کننده !!!!!!!!!!!!!!!!
این همه بازدید کننده !!!!!!!!!!!!!!!!
پاسخ:
ای جـــــــــــــــــانم.....
حسودیت نشه گلم.. مطمئنم روزی بازدید کننده های شما بیشتر از اینا میشه...
ای جـــــــــــــــــانم.....
حسودیت نشه گلم.. مطمئنم روزی بازدید کننده های شما بیشتر از اینا میشه...
۱۶ شهریور ۹۱ ، ۱۷:۴۹
خاتون
خاتون
داد از این فراموشی....
قرار بود چوب بخوریم تا قدر عافیت بدانیم..........
سیب بهانه بود.
قرار بود چوب بخوریم تا قدر عافیت بدانیم..........
سیب بهانه بود.
پاسخ:
ای کاش بدون چوب خوردن قدر بدانیم...
ای کاش بدون چوب خوردن قدر بدانیم...
هنوز چه با لذت گاز میزنیم سیب را !!!
یادمان رفته قصه هبوط را ...