برگــــــ برگــــــِ دفتــر زندگــی مــن

برگــــــ برگــــــِ دفتــر زندگــی مــن

قصـه نیستم تا بـگــویی
نغمه نیستم تا بخـوانی
صدا نیستم که بشـنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی...

˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜

خسته ام!
خسته از این راه، از این جاده
این راه به کجا می رود؟
این جاده راه به کجا دارد؟
کاش می دانستم
ته این جاده کجاست؟
نفسم گیر افتاده است در حجم تنم
تـَوان پاهایم را از دست داده ام
گویی در حصاری گیر افتاده ام
اما چه کنم
باید بروم...
هوا گرم است
من عطش دارم
تشنه ام
تشنۀ جرعه ای آب
که گلو تازه کنم
اما مانده ام
بغض گلویم را چه کنم؟
اشک چشمانم را چه کنم؟
دیگر تاب ندارم
چه سخت و ناممکن شده است
ادامۀ این راه،
ای کاش دستی بود
آغوشی بود که مرا در خود میکشید و
با خود می برد
به سوی نور، به سوی ابد
و نمی ماند ردپایی از من.....


˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜

بازهم جمعه ای دلگیر...

جمعه, ۱۶ تیر ۱۳۹۱، ۰۴:۱۸ ب.ظ

دیروز روز میلادت بود، همه شادان بودند و خندان،
همه زمزمۀ اللهم عجل لولیک الفرج بر لبان داشتند و برای سلامتی ات  صلوات میفرستادند،
و اما باز امروز جمعه ای دیگر است و چشم انتظارانت، چشم در راهند،
و باز جمعه ای دیگر آمد و نیامدی...
و باز به عصر جمعه ای دلگیر نزدیک میشویم،
چقدر این جمعه ها دلگیرند بی تو،
آقا دلم تنگ است، چشمانم پراز اشک است، دلم بیقرار است، اما چه کنم خجلم و سر به زیر دارم...
آقای من تو بزرگی و بزرگوار... ببخش این گناهکار را، مرحمی باش برای این دل، دلم لبخندت را می خواهد، دلم نوازشت را می خواهد، دلم دستانی را می خواهد که اشکهایم را پاک کند...
آقا بیا... بیا که دیگر طاقت نداریم فراغت را...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۴/۱۶
تـــ ـارا

نظرات  (۹)

این جمعه هم از دیدن رویت خبری نیست

دیگر نفسم هم، نفسِ معتبری نیســت

رد می شود این جمعـــه و تا لحـــظه آخر

از آمدن سبـــز تـــو امـــا اثـــری نیـســت

ای شـــاه کلیـــدِ همه ی قفلِ قفس ها

مرغان قفس را تو نباشی که پری نیست

پاسخ:
بیا که خسته اند جمعه های انتطارمان
بیا که جمعه هم گذشت دیر شد قرارمان
تمام روزنامه های شنبه تیتر می زنند
تو آمدی و سبز شد ترنم بهارمان . . .

به امید جمعه ای که آمدنش را نوید دهد..........
ما را به یک کلاف نخ آقا قبول کن، یا ایها العزیز! قبول کن، از یاد برده ایم شما را پدر ولی،این کودک فراری خود را قبول کن

پاسخ:
...
شبیه کودک زاری شدم که در بازار ...
تو دست گمشده ها را مگر نمیگیری؟
۱۶ تیر ۹۱ ، ۲۱:۲۲ مین بهشتی
::. اللهم عجل الولیک الفرج .::


پاسخ:
ممنون از حضورتون
به امید جمعه ای که آمدنش را نوید دهد..........
به امید ظهورشان
که
دلها شاد شود
به امید............

پاسخ:
به امید تعجیل ظهورشان...
ای پیرترین جوان تاریخ بیا.........

پاسخ:
به امید آمدنشان....
و وب من منتظر شما
سلام لطفا واسه محمد در وبهای دیگر تبلیغ کنید تا شاید از بند رها شد

پاسخ:
خدا شفاش بده طفلکی....
در بین دوستانتان تبلیغ کنید محمد رو آپم
سلام وقت کردی یه سری به ما بزن


به امید نابودی استکبار جهانی و فرج آقا امام زمان (عج)

پاسخ:
سلام ممنون از حضورتون

حتما میام

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی