برگــــــ برگــــــِ دفتــر زندگــی مــن

برگــــــ برگــــــِ دفتــر زندگــی مــن

قصـه نیستم تا بـگــویی
نغمه نیستم تا بخـوانی
صدا نیستم که بشـنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی...

˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜

خسته ام!
خسته از این راه، از این جاده
این راه به کجا می رود؟
این جاده راه به کجا دارد؟
کاش می دانستم
ته این جاده کجاست؟
نفسم گیر افتاده است در حجم تنم
تـَوان پاهایم را از دست داده ام
گویی در حصاری گیر افتاده ام
اما چه کنم
باید بروم...
هوا گرم است
من عطش دارم
تشنه ام
تشنۀ جرعه ای آب
که گلو تازه کنم
اما مانده ام
بغض گلویم را چه کنم؟
اشک چشمانم را چه کنم؟
دیگر تاب ندارم
چه سخت و ناممکن شده است
ادامۀ این راه،
ای کاش دستی بود
آغوشی بود که مرا در خود میکشید و
با خود می برد
به سوی نور، به سوی ابد
و نمی ماند ردپایی از من.....


˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜

قــ ـاصـــ ـدکـــ ــ

يكشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۶:۳۸ ب.ظ

پسرک دستش را مقابل دخترک همبازی اش دراز کرد و مشتش را باز کرد، قاصدکی در کف دستش بود، به دخترک گفت: "این را بگیر و آرزویی کن و آزادش کن." دخترک آنرا گرفت مقابل دهانش، زمزمه ای کرد و قاصدک را فوت کرد. قاصدک چرخی خورد و به آسمان رفت، نسیمی آمد و آنرا با خودش برد.

حالا که سالها گذشته بود و پسرک برای خودش مردی شده بود و دخترک خانمی، پسرک آنروز را به کلی فراموش کرده بود. حالا که به همه چیز پشت پا زده بود و عشق چندین ساله اش را به خاطر زندگی و تحصیل در یک کشور اروپایی، رها میکرد و برای همیشه میرفت، دخترک اشک در چشمانش بود و به یاد می آورد که آنروز در گوش آن قاصدک آرزو کرده بود که او تا ابد کنارش بماند.... ولی حالا....

 

پی نگاشت: دیشب می خواستم این داستانک رو بگذارم، اما نمیدونم چرا بلاگفا  بااز نمیشد ... تا پاسی از شب هم هرچه تلاش کردم، اینجوری بودم اینجوری شدم اینجوری و اینجوری و اینجوری... آخر نیمه شب شد و خوابم گرفت

(:|

اما نشد که بشه...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۲/۳۱
تـــ ـارا

نظرات  (۸)

سلام خانومی. بازم تله پاتی شما و سمیرا
یادش بخیر، بچه که بودیم چقدر برای قاصدکا آرزوهامونو میگفتیم. یادمه توی حیاط خونمون همیشه زیر درخت انار، قاصدک میدیدم و آرزو میکردم. انقدر نگاش میکردم تا میرفت و محو میشد...
دلم برای آرزوهای کودکی تنگ شده...


پاسخ:
سلام نازنینم
یادش بخیییییییییر..... کاش الان هم آرزوهامون قد آرزوهای کودکی بود...
سلام تارای مهربونم
اتفاقا امروز یه قاصدک اومده بود تو اتاقم بیاد بچگیها تو گوشش یه پیغامو گفتم تا به یه دوست برسونه.
من هنوزم با قاصدکها عالمی دارم باهاشون حرف میزنم.
راستی امروز اونورا یه قاصدک نیومد؟!


پاسخ:
فـــــــــــــــــدای تو
منم هنوز یه قاصدک میبینم دلم باهاش پر میکشه.... عالمی دارن قاصدکا
راستی عکس قشنگی رو انتخاب کردی خیلی پسندیدم


پاسخ:
مرسسسسسی
تقدیم به تو...
دلم یه عالمه قاصدک میخواد!
من یه عالمه دوستای خوب دارم....
براشون پیغام دارم...
من یه عالمه قاصدک میخوام....

پاسخ:
فرشته ها بدون قاصدکم میتونن پیغاماشونو بذارن...
فرشتۀ من...
سلام آبجی تارای عزیز...
من قاصدکو خیلی دوست دارم و همیشه باهاش حرف میزنم
یه نشونه از خداست...
انشاا.. آرامشی عجیب توی زندگیت باشه

پاسخ:
سلام خواهر خوبم
آره واقعا نشونه و آیه خداوندی ست...
ممنون از دعای خوبت... انشالله به همۀ آرزوهای خوبت برسی
سلام و درود
عازمم ٬ عازم بهشت طوس ....
عازم شهر نقاره های عشق ....
چمدانی بسته ام پر ز یاد شما خوبان ٬ در نهانخانه دل قرار داده ام . میروم تا در لیله الرقائب ٬ شب برآورده شدن آرزوها ٬ گره بزنم چشمانم را به خورشید طلایی طوس و دخیل بندم بر پنجره ای از جنس نور .... جایی که موسیقی دلربای یا رضا پروازت میدهد تا عرش برین ....
در لیله الرقائب ٬ بهترینها را برایتان آرزو مندم . بیادتان هستم ٬ بیادم باشید ...


پاسخ:
سلام عزیزم
خیـــــــــــــــــــــــلی التمـــــــــــــــــــــــــــــاس دعـــــــــــــــــــــــــا دارم
چه سعادتی داری که یکی از شبهای زیبای خدا یه جای خـــــــوب هستی....
منو فراموش نکن
ببخشید ... مثل اینکه پاک شده .. نگران نباش الن ردیفش میکنم ...
معلومه که میخوام با هم دوست باشیم : )


پاسخ:
خواهش میکنم عزیزم
منم دوست دارم دوست هم باشیم.... دوستای خوب
فدای تو دوست نازنینم
زیباترین قسم سهراب:
نه تو مى مانى و نه اندوه،
و نه هیچکس از مردم این آبادى،
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهى آن لحظه ى شادى که گذشت،
غصه هم میگذرد،
آنچنان که فقط خاطره اى خواهد ماند.
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود جامعه اندوه مپوشان هرگز.
سلام عزیزم من حالم خوبه امروز فقط تونستم بیام نت اخه امتحان دارم برام دعا کن خداحافظ.

پاسخ:
چـــــــــــــــــه متن زیبـــــــــــایــــــــــــــی
عزییییییییییزمی خدارو شکر که خوبی گل من
انشالله امتحاناتو خوب میدی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی