برگــــــ برگــــــِ دفتــر زندگــی مــن

برگــــــ برگــــــِ دفتــر زندگــی مــن

قصـه نیستم تا بـگــویی
نغمه نیستم تا بخـوانی
صدا نیستم که بشـنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی...

˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜

خسته ام!
خسته از این راه، از این جاده
این راه به کجا می رود؟
این جاده راه به کجا دارد؟
کاش می دانستم
ته این جاده کجاست؟
نفسم گیر افتاده است در حجم تنم
تـَوان پاهایم را از دست داده ام
گویی در حصاری گیر افتاده ام
اما چه کنم
باید بروم...
هوا گرم است
من عطش دارم
تشنه ام
تشنۀ جرعه ای آب
که گلو تازه کنم
اما مانده ام
بغض گلویم را چه کنم؟
اشک چشمانم را چه کنم؟
دیگر تاب ندارم
چه سخت و ناممکن شده است
ادامۀ این راه،
ای کاش دستی بود
آغوشی بود که مرا در خود میکشید و
با خود می برد
به سوی نور، به سوی ابد
و نمی ماند ردپایی از من.....


˜*°•.•°*"˜¯`´¯˜"*°•.•°*˜

شکلات های دوستی!

دوشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۱، ۰۵:۰۰ ب.ظ
با یه شکلات شروع شد

من یه شکلات گذاشتم تو دستش، اونم یه شکلات گذاشت تودست من

من بچه بودم اونم بچه بود، سرمو بالا کردم سرشو بالا گرفت

دید که منو میشناسه ،خندیدم

گفت: دوستیم گفتم : دوستِ دوست

گفت: تا کجا گفتم : دوستی که تــــــــــــــــــــا نداره

گفت: تا مرگ ، خندیدم گفتم: من که گفتم تا نداره

گفت: باشه تا پس از مرگ گفتم: نه نه نه نه تـــــــــا نداره

گفت: قبول تا اونجا که همه دوباره زنده میشن یعنی زندگی پس ازمرگ

بازم با هم دوستیم تا بهشت تا جهنم تا هرجا که باشه ما باهم دوستیم

خندیدم گفتم : تو براش تا هر جا که دلت میخواد یه تــــــــــــا بزار

اصلاً یه تا بکش از سر این دنیا تا اون دنیا اما من اصلا براش تا نمیزارم

نگاهم کرد نگاهش کردم باور نمی کرد

می دونستم اون میخواد دوستی ما حتماً تا داشته باشه

دوستی بدون تا رو نمی فهمید.

گفت: بیا برای دوستیمون یه نشونه بزاریم. گفتم : باشه تو بزار

گفت: شکلات. هربارکه همدیگرو می بینیم یه شکلات مال من یکی مال تو

گفتم: باشه.

هر بار یه شکلات میذاشتم تو دستش اونم یه شکلات تو دست من

باز همدیگرو نگاه می کردیم یعنی دوستیم، دوستِ دوست

من تندی شکلاتمو باز می کردم و میذاشتم توی دهنم و می خوردم.

میگفت شکمو ، تو دوست شکموی منی

و شکلاتشو میذاشت تو یه صندوقچه کوچولوی قشنگ.

میگفتم بخورش، میگفت تموم میشه؛میخوام تموم نشه برای همیشه بمونه

صندوقش پر از شکلات شده بود هیچکدوم ازشکلات هاشو نمیخورد

من همه شکلات هامو خورده بودم

گفتم اگه یه روز شکلاتهاتو مورچه بخوره چی ؟ میگفت مواظبشون هستم

میگفت میخوام نگهشون دارم تا موقعی که دوست هستیم

و من شکلاتهامو میذاشتم توی دهنم و میگفتم نه نه نه دوستی که تا نداره

...

یک سال ؛ دوسال؛ چهار سال؛ هفت سال؛ ده سال؛ بیست سال شده

اون بزرگ شده، منم بزرگ شدم

من همه شکلات هامو خوردم ، اون همه شکلات هاشو نگه داشته

اون آمده تا امشب خداحافظی کنه؛ میخواد بره ، بره اون دور دورا

میگه میرم اما زود برمیگردم ، من که میدونم میره و برنمیگرده

یادش رفت شکلات به من بده ، من که یادم نرفته

یه شکلات گذاشتم کف دستش گفتم این برای خوردنه

یه شکلات هم گذاشتم کف اون دستش و گفتم:

اینم آخرین شکلات برای صندوق کوچکت، یادش رفت صندوقی داره

هر دوتا رو خورد

خندیدم میدونستم دوستی من تا نداره

میدونستم دوستی اون تــــــــــــــــــــا داره مثل همیشه

خوب شد همه شکلات هامو خوردم

اما اون حالا با یه صندوق پراز شکلات های نخورده چی کار میکنه؟؟؟...

برگرفته از وبلاگ اشک باران

 

بعدأ نوشت: به یاد یه دوست، که  همواره یادش باهامه....... که دوست داشتنش به همسرش تـــــــــــا نداشت.... روحش شاد...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۱/۱۴
تـــ ـارا

نظرات  (۴)

سلام
سال نوی شما هم مبارک باشه
ممنون از نظر لطفت

شما هم انتخاب های زیبایی دارید. موفق باشید و شــاد


پاسخ:
ممنون از حضورتون
لطف دارید........
هر روز یه عالمه شکلات تقدیم تو که بهترین دوستمی و دوستی ما تا نداره...


پاسخ:
فدای تو دوست خوبم که خودتم تـــــــا نداری............
خدا رحمتش کنه یه دفعه بدجور رفتم تو فکرش
چرا.........؟؟؟؟

پاسخ:
خدا هردوشونو رحمت کنه...... هر دو مظلوم رفتن...
نمیدوونم... خودمم نفهمیدم رازش چیه.............که همش تو فکرشم...
دارم ثانیه ها رو میشمرم تا فردا
میدونی خیلی ماهی؟؟؟

پاسخ:
منم همینطور....
تو ماه تری...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی